ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد
مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد
از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد
دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد
ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد
ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد
از آدمی بزرگ شنیدم که گفته است:"
شخصی که پایمال کُنَد شادی تو را،
با زور و با جهالت و خودخواهی خودش
خُرد و خراب می کند آبادی تو را
نان تو را هم از تو بگیرد،اگر گرفت
از دست تو اراده و آزادی تو را "
می رسد روزگار نغزی که
مار در آستین نمی ماند
جای پینه به روی پیشانی
طبق نظم نوین نمی ماند
آنکه جایش جهنّم است و دَرَک
در بهشت برین نمی ماند
توپ و تانک و تفنگ و داغ و درفش
نیزه و اسب و زین نمی ماند
هیچ وقت آنچنان نمانده و نیز
هیچ وقت این چنین نمی ماند
ای که در راه عشق کشته شدی
پرچمت بر زمین نمی ماند
گاو اگر قصد حُکمرانی داشت
حکمرانیّ او زبانزد بود
گشتن و خوردن و نفهمیدن
بهترین آرمان و مقصد بود
درس می خواند و با معدّل بیست
صاحب دکترا و ارشد بود
در همه عرصه ها نظر می داد
نظراتش دقیق و بی حد بود
نظرات تمام آدمها
پیش او پوچ و بیخود و رد بود
شاخ او در نشیمن همگان
سخت سرگرم رفت و آمد بود
هر که جز یونجه و علف می خواست
بی شعور و چموش و مُرتد بود
گفت:: شخصی به شیخ محترمی
دارم از تو سوالی ای آقا !
مَرَحمت کن بگو که آیا هست
متوهّم تر از تو در دنیا ؟"
گفت :" آری کسی که می گوید
در خیابان و کوچه و همه جا ،
با هزاران ارادت و اخلاص
به منِ رند التماس دعا "!