اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

مسئولیت

هم کاسه و با تمام ما همدم بود 
بیگانه نبود و با همه محرم بود
جای پدر و مادر درمانده ی ما
مسئول بزرگ کردن ما غم بود

غرلم

ردّ لب و ابروی تو را می گیرد
بوی خوش گیسوی تو را می گیرد
وقتی که در آغوش خیالم هستی
شعرم،غزلم بوی تو را می گیرد


یاد تو

مشتاق و رفیق راه و همزاد توام
شیرین منی، همیشه فرهاد توام
شاد و سبک و چقدر از خود تهی ام
وقتی که پُر از خاطره و یاد توام

عصای دست

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.