خرنامه علیرضارضائی
اشعار خرکی علیرضارضائی
تاريخ : شنبه بیست و پنجم آذر ۱۴۰۲ | نویسنده : عليرضارضائي

با تندی و مختصر سخن باید گفت
آرام نه،با تشر سخن بایدگفت
فتوای تمام خرسواران این است
با خر به زبان خر سخن باید گفت


برچسب‌ها: رباعیات خرکی

تاريخ : چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۲ | نویسنده : عليرضارضائي

اندیشه و انتقاد الحاد شود
اخلاق و ادب تهی و برباد شود
جز درس خریّت ننماید تدریس
جایی که در آن الاغ استاد شود


برچسب‌ها: علم و ادب, تهی شدن, خرنامه

تاريخ : جمعه نوزدهم خرداد ۱۴۰۲ | نویسنده : عليرضارضائي

جز دوز و کلک متاع بازارش نیست

از تنبلی و مفتخوری عارش نیست

عمریست سوار کول مردم شده است

آن کس که به اندازه خر بارش نیست


برچسب‌ها: خرنامه, تنبلی, بار خرکی

تاريخ : پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۲ | نویسنده : عليرضارضائي

جز دوز و کلک متاع بازارش نیست

از تنبلی و مفتخوری عارش نیست

عمریست سوار کول مردم شده است

آن کس که به اندازه خر بارش نیست


برچسب‌ها: خبرنامه, بار, رباعی انتقادی

تاريخ : چهارشنبه هشتم تیر ۱۴۰۱ | نویسنده : عليرضارضائي

گر میل به گاو و خر کنی بی معناست
با دیو و فرشته سر کنی بی معناست
بر زندگی پوچ که از هیچ پُر است 
از هر طرفی نظر کنی بی معناست


برچسب‌ها: میل خرکی, رباعی خرکی

تاريخ : سه شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۱ | نویسنده : عليرضارضائي

می گفت کسی که کودن و لات و لشیم
یک مُشت عقب مانده ی بی غلّ و غشیم
کی خوب شود حال دل ما ، گفتم : 
آن روز که دست از خریّت بکشیم


برچسب‌ها: ترک خریت, رباعی, حال دل, خرنامه

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۰ | نویسنده : عليرضارضائي

این نکته اساسنامه ی چینی ماست
راه و روش و طریقت دینی ماست 
در بین خران زیستن و خر نشدن
ماهیّت و منشور و جهان بینی ماست


برچسب‌ها: خبرنامه, خر نشدن, با خران زیستن, رباعی خرکی

تاريخ : سه شنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۰ | نویسنده : عليرضارضائي

این پند قیمتیّ مرا گوش کن که نیست
در مکتب و رساله و در هیچ مثنوی
رمز بقا و شادی دنیا خریّت است
وقتی که فکر می کنی از دست می روی


برچسب‌ها: خبرنامه, خریت, قطعه طنزآمیز‌علیرضارضائی, رساله و مکتب

تاريخ : یکشنبه بیست و ششم دی ۱۴۰۰ | نویسنده : عليرضارضائي

آن سوی در خری است که من می شناسمش
لاتِ موقّری است که من می شناسمش 

خدمتگزار مردم بدبخت و تنگ دست 
لوطیّ و عَنتری است که من می شناسمش

یک مورد از زنان نکاح موّقتش 
منشی دفتری است که من می شناسمش 

با اینکه از نماز و خدا لاف می زند
بی دین و باوری است که من می شناسمش 

پاک است دست و دامن و ماتحت او ولی
دزد دلاوری است که من می شناسمش 

گرچه به اسب بودن خود فخر می کند
آن سوی در خری است که من می شناسمش


برچسب‌ها: زن بازی, غزل نو, من می شناسمش, غزل طنز

تاريخ : پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۰ | نویسنده : عليرضارضائي

دنبال کتاب و درس رفتن ضرر است
هر شخص که راه راست رفته پکر است
می گفت به شاگرد خودش استادی
هر کس که خر است از همه خوشبخت تر است


برچسب‌ها: خبرنامه, خریت, خوشبختی خرکی, رباعی طنز

اسلایدر