ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تفسیر خوبی تو و شرح و بیان توست
این شعرها که آن من و از زبان توست
میخانه ای که در همه عالم شراب آن
در مستی اش نظیر ندارد لبان توست
تنها پناه و گرمی شب های سرد من
آغوش بی مضایقه و مهربان توست
در فکر و شعر و زندگی و تار و پود من
جاری ترین شراب نگاه نهان توست
تو چارفصل عشقی و در قلب من مدام
لطف حضور سبز بهار و خزان توست
غافلی از اینکه از دوریت دلتنگم چقدر
با دل بی طاقتم هر روز می جنگم چقدر
زود رنجم می کنم با هر کس جنگ و جدل
دور از تو دور از آداب و فرهنگم چقدر
خواب می بینم که پیشم هستی و در خوابها
می زند قلب من و هی می پرد رنگم چقدر
می زنم در خلوت خود خاطراتت را ورق
با حیالت محو و غرق شعر و آهنگم چقدر
آه ای آهوی صحرای خیال وحشی ام
می گریزی تا کجا؟ بیهوده از چنگم چقدر ؟
بدون عشقِ تو دنیا سرای درد و غم است
که دیدن تو بهشت و ندیدنت ستم است
تو آن فرشته پاکی که وصف خوبی تو
دلیل فخر و مباهات شاعر و قلم است
وَ آن بلندترین برج حُسن هستی که
دلم برابر تو چون خرابه های بَم است
برای عضویت مکتب جنون شدنت
نثار جان و تن خویش اوّلین قدم است
خوشا به من که به یاد تو سرخوشم همه عمر
دلم به عشق تو آلوده است و متّهم است
تفاوتی است فراوان و غیر قابل درک
میان عاشق و آن کس که قبله اش شکم است
از آن زمان که تو را دیده ام به خود گفتم
هزار مرتبه عاشق شدن کم است و کم است
دارم هوای عشق و شب بی نهایتی
من باشم و تو و طرب بی نهایتی
آغوش آتشین تو خاکسترم کند
در بستر وصال و تب بی نهایتی
از یاد بُرده خویش و شوم غرق تا ابد
در مستی شراب و لب بی نهایتی
در جسم و روح آدمیان داری از قدیم
ای عشق خانه و شُعَب بی نهایتی
سیمرغ کوه قافی و در من به پا شده
در جستجوی تو طلب بی نهایتی