اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

فتح باب

دوباره میکده را فتح باب خواهد کرد
کسی که یک شبه ترک شراب خواهد کرد

بیا به میکده ای شیخ و از حساب نترس
که پیر سهم تو را هم حساب خواهد کرد

اگرکه جامعه ای را عقب نگه داری
برای رشد و ترقّی شتاب خواهد کرد

نگو حجاب مفید است اگر کسی خواهد
هزار مفسده زیر حجاب خواهد کرد

کسی که صاحب ذهنی خراب و بیمار است
جهان و مملکتی را خراب خواهد کرد

نبود قابل باور، کسی چه می دانست
زمانه زاغ و زغن را عقاب خواهد کرد

برای خورده شدن،گرگ گوسفندان را
به هر وسیله که باشد مجاب خواهد کرد

به فکر راه نجاتیم و دست استعمار
دوباره نقشه ما را بر آب خواهد کرد

نباید بروی

چشم من ابر شمال  است نباید بروی
غیبتت فرض محال است نباید بروی

بعد تو در رگ آینده و  شادی هایم
غم و اندوه و ملال است نباید بروی

نقش دیوارم و این هستی بی معنی من
نقشی از خواب و خیال است نباید بروی

لحظه ی تلخ جدایی و خداحافظی ات
اوج و آغاز زوال است نباید بروی

خاطرات تو مرا کُشته و در جاده ی مرگ
پای من روی پدال است نباید بروی

نام من غم است

وقتی تو نیستی همه ایام من غم است
جای شراب در رگ و در جام من غم است

در کوچه های خلوت و شب های بی کسی
تنها رفیق و همدل و همگام من غم است

بر سفره ای که جای تو بسیار خالی است
صبحانه و ناهار من و شام من غم است

می بارد آنچه بی تو زمستان و در بهار
باران و برف نیست که بر بام من غم است

از لحظه ای که رفتی و دیگر ندیدمت
دنیای من به رنگ غم و نام من غم است

بسیاره

خطوط فاصله بین من و تو بسیار است
که رنجش و گله بین من و تو بسیار است

به لطف بوسه و آغوش و صلح حل نشده
کم است و مسئله بین من و تو بسیار است

هوای شرجی و ساحل وَ خاطرات قشنگ
کنار اسکله بین من و تو بسیار است

من از به یاد تو بودن نمی شوم خسته
که صبر و حوصله بین من و تو بسیار است

خرابی غم تو صدهزار ریشتر است
چقدر زلزله بین من و تو بسیار است

عاشق

خواب و بیدارم از آن روز که عاشق شده ام
مست و هُشیارم از آن روز که عاشق شده ام

ای خوش و تلخ ترین  قصّه دنیا ای عشق
از تو سرشارم از آن روز که عاشق شده ام

نیست جز یاد دل انگیز تو در خط به خط و
رگ خودکارم از آن روز که عاشق شده ام

باغ خشکیده من با تو خوش و خرّم شد
شاخ پربارم از آن روز که عاشق شده ام

گوهر عشق تو را یافتم و در دل خود
گنج ها دارم از آن روز که عاشق شده ام

شکر نام تو را ریختم و شیرین شد
شعر و گفتارم از آن روز که عاشق شده ام

گله از فاصله ها نیست و آسان شده است
راه دشوارم از آن روز که عاشق شده ام