اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ای عشق

تو رمز دوام هستی من هستی
هر صبح و سلام هستی من هستی
من بی تو خراب و ناتمامم ای عشق
معنای تمام هستی من هستی


ای شیخ

از دیده ما خواب خوش و شیرین رفت
از سفره ما اشکنه و ته چین رفت
ای شیخ از آن دَم  که تو بالا رفتی
کی آب خوش از گلوی ما پایین رفت؟

شریک جرم

در قایق سوراخ نشستیم همه
غرق لجنیم و خودپرستیم همه
در وضعیت بَدی که پیش آمده است
با شیخ شریک جُرم هستیم همه

اولدوز

سندن سورا یوخ اولدوز،ایشیق قلبیمده
قار،قیش دی،قارانلیق دی قیریق قلبیمده
سن سیز چوخ آغیر دی،زندگانلیق آجی دیر
اود توتموش و قارماقاریشیق قلبیمده

بخشش

حسّ خوش می پرستی ام می بخشد
دیدار تو شور و مستی ام می بخشد
هرچند که مُرده ام ولی آغوشت
می سازد و باز هستی ام می بخشد