اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ای شیخ

از دیده ما خواب خوش و شیرین رفت
از سفره ما اشکنه و ته چین رفت
ای شیخ از آن دَم  که تو بالا رفتی
کی آب خوش از گلوی ما پایین رفت؟

دوری

حیرانم و از دوری تو ویرانم
رنج ابدیّ و درد بی پایانم
از دوری تو جانِ منِ سوخته دل
می سوزد و می تراود از چشمانم