اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

نام من غم است

وقتی تو نیستی همه ایام من غم است
جای شراب در رگ و در جام من غم است

در کوچه های خلوت و شب های بی کسی
تنها رفیق و همدل و همگام من غم است

بر سفره ای که جای تو بسیار خالی است
صبحانه و ناهار من و شام من غم است

می بارد آنچه بی تو زمستان و در بهار
باران و برف نیست که بر بام من غم است

از لحظه ای که رفتی و دیگر ندیدمت
دنیای من به رنگ غم و نام من غم است

درد می کشد

یادت که می کنم سر من درد می کشد
بی تو تمام پیکر من درد می کشد


در کوچه های مبهم و بن بست بی کسی
این روزها سراسر من درد می کشد


تا زهر و سوز و زردی پاییز می وزد
آبان و مهر و آذر من درد می کشد


وقتی مرور می کنمت تیر می کشد
قلبم،تمام باور من درد می کشد


گفتم که نقش خوب بکش،دست روزگار
هر لحظه در برابر من درد می کشد


تلخ است و بی حضور تو کامل نمی شود
شعرم به روی دفتر من درد می کشد