اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

آغوش تو

قایقم،بندرم آغوش تو است

ساحل و لنگرم آغوش تو است


محکم و امن ترین جای جهان

آخرین سنگرم آغوش تو است


از غم و غصّه به جایی که پناه

هر زمان می برم آغوش تو است


تن تو منبع الهام من است

قبله ام،باورم آغوش تو است 


با تو در من جریان دارد عشق

رودم و بسترم آغوش تو است


اگر از تو ننویسم چه کنم

شاعرم،دفترم آغوش تو است



لبهایت

آکنده ام از طعم گس لبهایت

دوریّ و پُرم از هوس لبهایت

بگذار لب مرا به آتش بکشد

آتشکده مقدّس لبهایت

آذوقه

سرچشمه اشعار و پَر و بال من است
درمان و دلیل خوشی حال من است
یک بوسه ات ای منبع شادی و نشاط
آذوقه ماه و هفته و سال من است

دوری

حیرانم و از دوری تو ویرانم
رنج ابدیّ و درد بی پایانم
از دوری تو جانِ منِ سوخته دل
می سوزد و می تراود از چشمانم