اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اقتباس

ای کسی که روح و قلبم آشیان توست
شعرهای سرخ من
اقتباسی از لبان توست

بهانه

با بغض نشانه ی تو را می گیرند
هی جانب خانه ی تو را می گیرند
هر وقت که دور می شوی از پیشم
لبهام بهانه ی تو را می گیرند

بعد از تو

شد پخش و پلا جان و تنم بعد از تو
اندوه و بلا شد وطنم بعد از تو
آن کشور غارت شده هستم که مدام
در حال فرو ریختنم بعد از تو

سکوت

اسطوره و روح معبد شعر منی
زیبایی و لطف بی حد شعر منی
در بود و نبودم جریان داری تو
معنای سکوت ممتد شعر منی

شب زیبایی که...

زندگی بی تو عذاب است و جهان جایی که .‌‌....
نیست امید به آینده و فردایی که ...

لنگر انداخته در ساحل تنهایی من
موج و دلتنگیِ توفانیِ دریایی که ....

چشم در چشم تو و دست در آغوش خیال
منم و تلخی و شیرینیِ رویایی که....

ابر و بارانی و وقتی که نباشی دل من
خالی و خشک ترین جنگل و صحرایی که...

خاطرات تو مرا زنده نگه می دارند
یاد تو همسفر روز مبادایی که...

سخت در سنگر عشق تو پناهنده شدم
بغلت امن ترین نقطه ی دنیایی که....

تو نیا تا که به پایان نرسد دلخوشی و
لذّت خواب و خیال شب زیبایی که....