اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

آرتیق

باشیم گیجلمز آرتیق
ایشیم دوزلمز آرتیق
گئدیشیندن بللی دی
گئدیب او گلمز آرتیق
başım gicəlməz artıq
işim düzəlməz artıq
gedişindən bəllidi
gedib o, gəlməz artıq

سخن گفتن

با تندی و مختصر سخن باید گفت
آرام نه،با تشر سخن بایدگفت
فتوای تمام خرسواران این است
با خر به زبان خر سخن باید گفت

بعد تو

هیچ کس مانند تو خوب و  تماشایی نبود
در تو هر چیزی که دیدم غیر زیبایی نبود

در هزاران باغ انگور و هزاران خم شراب
مثل لبهای تو سرمستی و گیرایی نبود

زندگی زیبا و جاری بود امّا بعد تو
سهم من از زندگی جز رنج و تنهایی نبود

آنچنان تنها شدم که بعد تو در خواب من
خاطرات ساحل و مرغان دریایی نبود

گریه کردن در سکوت و خنده بر عالم زدن
عشق جز تصویر و تفسیر شکیبایی نبود

وارلیق

پاییز،قیش،باهارام من
سنه گوره وارام من
مین یول دونیایا گلسه م
سن سیز یاشامارام من
payız, qış, baharam mən
sənə görə varam mən
Min yol dünyaya gəlsəm
sənsız yaşamaram mən

خوشم می آید

از جنبش دامنت خوشم می آید
از عطر خوش تنت خوشم می آید
هر وقت که غرق متن آغوش توام
از حاشیه رفتنت خوشم می آید