ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
غافلی از اینکه از دوریت دلتنگم چقدر
با دل بی طاقتم هر روز می جنگم چقدر
زود رنجم می کنم با هر کس جنگ و جدل
دور از تو دور از آداب و فرهنگم چقدر
خواب می بینم که پیشم هستی و در خوابها
می زند قلب من و هی می پرد رنگم چقدر
می زنم در خلوت خود خاطراتت را ورق
با حیالت محو و غرق شعر و آهنگم چقدر
آه ای آهوی صحرای خیال وحشی ام
می گریزی تا کجا؟ بیهوده از چنگم چقدر ؟
بدون عشقِ تو دنیا سرای درد و غم است
که دیدن تو بهشت و ندیدنت ستم است
تو آن فرشته پاکی که وصف خوبی تو
دلیل فخر و مباهات شاعر و قلم است
وَ آن بلندترین برج حُسن هستی که
دلم برابر تو چون خرابه های بَم است
برای عضویت مکتب جنون شدنت
نثار جان و تن خویش اوّلین قدم است
خوشا به من که به یاد تو سرخوشم همه عمر
دلم به عشق تو آلوده است و متّهم است
تفاوتی است فراوان و غیر قابل درک
میان عاشق و آن کس که قبله اش شکم است
از آن زمان که تو را دیده ام به خود گفتم
هزار مرتبه عاشق شدن کم است و کم است
از یاد می برم غم نان را کنار تو
اندوه هستی و خفقان را کنار تو
در جاده های خلوت و تاریک زندگی
طی کرده ام بهار و خزان را کنار تو
با بوسه های مست تو از یاد برده ام
درد و غم و گذشتِ زمان را کنار تو
با تو خوشم که تجربه کردم هزار بار
دیوانه بودن و هیجان را کنار تو
میل بهشت و دیدن آن نیست در سرش
آن کس که درک کرده جهان را کنار تو
ای عشق طرز فکر من و مذهب منی
از کودکی مصاحب و هم مکتب منی
دارایی ام تویی و فقط با تو سرخوشم
ساقیّ و هم پیاله خوش مشرب منی
شب سرگذشت حسرت و دلتنگی است و تو
تاریخ بی قراری ِروز و شب منی
تو علت شکفتگی جسم و جان من
تسکین بی قراری روح و تب منی
تلخیّ روزگار به لطف تو دلکش است
شیرینی نگاه من و مطلب منی
در سنگلاخ و دخمه تاریک زندگی
انگیزه مضاعف من ، مرکب منی