اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

استاد

اندیشه و انتقاد الحاد شود
اخلاق و ادب تهی و برباد شود
جز درس خریّت ننماید تدریس
جایی که در آن الاغ استاد شود

بهار نارنج

تلخیّ مزاج دهر را خوش کرده
چندی است که کام زهر را خوش کرده
تکثیر شده بهار نارنج تنت
عطر تو هوای شهر را خوش کرده

یاشاماق

سن فیکر ائلمه داغین ایچینده یاشادیم
جنّت ده،بولاغ-باغین ایچینده یاشادیم
بیر عمر عذاب چکدیم و جان وئردیم
بیر عدّه قورومساغین ایچینده یاشادیم

جنگل ابر

با عشق تو عازم سفر خواهم شد
از چشمه احساس تو تر خواهم شد
در بستری از خیال و در جنگل ابر
در عطر تن تو غوطه ور خواهم شد

ای شیخ

از دیده ما خواب خوش و شیرین رفت
از سفره ما اشکنه و ته چین رفت
ای شیخ از آن دَم  که تو بالا رفتی
کی آب خوش از گلوی ما پایین رفت؟