ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دور از من و ماه و هفته و سال منی
بیگانه و بی خبر از احوال منی
ای مَرهم درد و شوربختی هایم
یادت نرود که همچنان مال منی
بر شومی بخت و فال خود گریه کنید
بر نکبت و ابتذال خود گریه کنید
ای ملّت گول خورده و درمانده
بد نیست کمی به حال خود گریه کنید
دنیا که عمارت پدرسوخته هاست
سرشار کثافت پدرسوخته هاست
زندان و جهنّم خردمندان و
میخانه و جنّت پدرسوخته هاست
ای روده دراز آفت جان هستی
شک نیست که پرگویی و نادان هستی
ورّاجی تو دلیل نادانی توست
کوتاه بگو اگر سخندان هستی
بدبختی و فقر و بینوایی باشد
آکنده ی دزدی و گدایی باشد
پایان تمام آرزوها مرگ است
در جامعه یی که تک صدایی باشد