اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ال چک

ساغلام قوجادان، دوزگون ایگیددن ال چَک
پیس جور قاپی باغلانیب ،کلیددن ال چَک
ایراندی جهنم،یازیلیب تابلوسونا
گلدین بورا هر ایستَک،اومیددن ال چَک

شادی


زشت است که صرف داد و فریاد شود

ای حضرت حق گناه ما یاد شود

یادت نرود که در شب اول قبر

کاری بکنی که روحمان شاد شود

آج آدام

آج آدام گئدر ایشَه

ایت سود وئرَر چَپیشَه

گون اولار، دوران دونَر

اولموش اومید یئتیشَه

کاوش

از گوشه ی چشم تو تراوش کرده

در خنده ی زیبای تو جا خوش کرده

فهمیده یگانه مقصد عشق تویی

درباره عشق هر که کاوش کرده

ریحان

آغوش تو روح گرم تابستان است

آن چیز که در وهم نیاید آن است

لبهای تو انعکاسی از جام شراب

موهای تو کشتزاری از ریحان است