اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

تمام جامعه را


بریز داخل واگن تمام جامعه را
وَ سر به نیست کن از بُن تمام جامعه را

خیانتی است عظیم و خطا اگر بدهی
به دشمنان تمدن تمام جامعه را

نمی شود بکنی ای خدای عزّ و جل
سوئیس و نروژ و ژاپن تمام جامعه را ؟

شبیه فکر خراب است و مضمحل کرده
کراک و بنگ و متادون تمام جامعه را

به رغم شایعه و ادّعای مدّعیان
گرفته بوی تعفّن تمام جامعه را

پورن استار

هست پاک و مثبت و اسطوره ی رفتار ما
منبع خیر است و اصل و منشاءِ گفتار ما

می کند از ما حفاظت روز و شب با ترس و لرز
تا نیفتد از تن ما لحظه ای شلوار ما

خوب و بد را می دهد تشخیص و خیلی وارد است
بوده عمری در کف افکار او افسار ما

با ملائک یار غار است و یقینا بعد مرگ
رفع می گردد به دست او عذاب النّار ما

پاگرفته با وجود او و عقد و خطبه اش
زندگانیّ پر از رنج و فلاکت بار ما

ما مریدان وی و او ناجی و آقای ماست
می شود هموار با او راه ناهموار ما

قصّه ی رسوایی و فسق و فجورش شایعه است
بیخودی تهمت نزن بر شیخ پورن استار ما

گند زدن

خواستم تا به تو جایی بکنم بند نشد
شامل حال تو شد لطف خداوند،نشد

من که سگ بازترین آدم دنیا هستم
سگ وفا داشت ولی وارث و فرزند نشد

قصد کردم که به دنبال سیاست بروم
تا که بدجور به دنیا بزنم گند نشد

شیخ آمد که سرم شیره بمالد امّا
دست او رو شد و مختوم به ترفند نشد

هرچه کوشیدم و زوریدم و پرهیزیدم !
از لبان تو نگیرم مرض قند نشد

درس خواندن ندهد ذات کسی را تغییر
که به دانشکده خر رفت و خردمند نشد

عیب از آب و هوا،کود و هرس کردن نیست
علف هرز اگر نخل برومند نشد

رمضان

تشنه اند و گرسنه مور و ملخ
می شود بسته کافه و مَطبخ

می رود گاهی آمپرَت بالا
می کند گاه دست و پایت یَخ

روزه ات را اگرکه میل کنی
مشت و شلاق می خوری و الَخ ...

هست ممنوع خوردن لب لعل
بوسه بر روی ماه و سیب زنخ

آب انگور و آبجو و عرق
نیز جرم و گناه  باشد و اخ !

رمضان چیست؟:ماهِ غرقیدن !
به امید بهشت در دوزخ

معلم

دریای محبتی معلم
دنیای صداقتی معلم


سرسبزی باغ زندگانی
باران سخاوتی معلم


با دانش و با مرام و لوطی
معنای رفاقتی معلم


ازعشق و تلاش و مهربانی
صد گونه روایتی معلم


در دادن قسط و قرض و قوله
دارای مهارتی معلم


دولت به تو بی توجّه است و
تو حامی دولتی معلم


نه صاحب اسب و گاوداری
نه صاحب شرکتی معلم


عیبت ادب است و پاک دستی
پابند نجابتی معلم


تا شمع تو کم فروغ باشد
در گیر  اسارتی معلم


در حسرت پول و در عزایِ
فقدان سلامتی معلم


در جبهه جنگ بی شعوری
زخمیِّ حماقتی معلم


در سنگر علم می تلاشی !
مشغول رشادتی معلم


فرهنگ لغات درد و سختی
تصویر مرارتی معلم


شایسته ی لطف و دست بوسی
تقدیر و زیارتی معلم


در دوره ی مُردن عواطف
پر شور و حرارتی معلم


اوصاف تو را نمی شود گفت
با هیچ عبارتی،معلم


محتاج تواند اهل دانش
محتاج حمایتی معلم