اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

شیطاننیم

ما گدایان خیل سلطانیم

رهروان طریق عرفانیم


در نمازیم و فکرمرغ و پلو

در نخ ران و بند تنبانیم


می زنیم از دَم از صداقت دَم

گرچه  رند یم و دزد و چاخانیم


گاه در فکر غارت قزوین

گاه فکر چپوی کرمانیم


ساکنان تورنتو و کانادا

رُم و لندن نشین و در « وانیم »

 

هست در زیر پایمان ِفراری

ظاهرا گرچه خرسوارانیم


صاحب صیغه های پی در پی

حامی بیوه های ایرانیم


گرچه خوردیم مفت و مجانی 

در پی بخشیشیم و غفرانیم


شکم خویش را کنیم آباد

خادمانیم و فکر عمرانیم


دوستدار ببو گلابی ها

چاکر مردمان نادانیم 


هرچه جز معدن و طلا خوردیم

همه ی عمر از آن پشیمانیم 


چار زانو نشسته محضر ما

گرچه ما دشمنان شیطانیم

ترامپ - احمدی نژاد

مانند ِ ابر و باد «ترامپ-احمدی نژاد»
دنیای عدل و داد « ترامپ-احمدی نژاد »


همچون دو روح داخل یک جسم بوده اند
از عصر لوط و ماد«ترامپ-احمدی نژاد" !


دادند نامه های فراوان به همدگر
با لطف و بی عناد "ترامپ-احمدی نژاد"!


کاهو،خیار و گوجه فراوان خریده اند
دیوانه سالاد«ترامپ –احمدی نژاد»!


جنگیده اند داخل خواب و خیالها
با قوّت ِ زیاد «ترامپ-احمدی نژاد»


هستند قهرمان ِتمام ِ لطیفه ها
با چهره های شاد« ترامپ- احمدی نژاد»


افکنده اند طبل ی بد آهنگ ِ جنگ را
در چاله ای گشاد«ترامپ-احمدی نژاد»


صد درصد ِجهان همه نادان و بی سواد
با حال و با سواد«ترامپ-احمدی نژاد »


بر عشق و بَر برادری و صلح و دوستی
دارند اعتقاد «ترامپ-احمدی نژاد»


«مجنون» و «لیلی»اند و فدایی،به همدگر
دارند اعتیاد«ترامپ-احمدی نژاد»


دارای دست و دولت پاکند و بوده اند
بیگانه با فساد«ترامپ-احمدی نژاد»


آنها فقط دو آدم ِ معمولی نیستند
هستند یک نماد «ترامپ-احمدی نژاد»


شب را زدوده اند و بسی جلوه کرده اند
در شعر بامداد «ترامپ-احمدی نژاد


اگر بگذارند

سخت سرگرم ِ تقلّاست اگر بگذارند

«مش حسن» لایق شوراست اگر بگذارند

 

داخل رینگ پس از ضربه ی فنّی کردن

دست او یکسره بالاست اگر بگذارند

 

می دهد قهوه و قلیان به هوادارانش

دشمن «ویسکی» و «ودکا»ست اگر بگذارند

 

می دهد شام به هر کس که به او رای دَهَد

شام او مرغ و مُسمّاست اگر بگذارند

 

می کند پیشه ی خود فیل هواکردن را

او که سازنده ی فرداست اگر بگذارند

 

می بَرَد مردم این مملکت عاشق را

در بهشت ابدی راست اگر بگذارند

 

دیده عکس رُقَبا را و شده عاشقشان

خوب مشغول تماشاست اگر بگذارند

 

بعد شورا شدن و کار و بیزینس کردن

مقصدش غرب اروپاست اگر بگذارند

 

اهل موسیقی و غرق ِ حرکات موزون

عاشق ساحل و دریاست اگر بگذارند

 

نیست بی عرضه و نالایق و در عصر حَجَر

زیرک و رند و تواناست اگر بگذارند

 

هست محبوب ِ همه مردم و مِمبِرهایش

در تلگرام دو صد «کا»ست اگر بگذارند !

 

دکترا دارد و با غیرت و با همّت او

دِه ِ ما مرکز دنیاست اگر بگذارند !!


نوبهار است

نوبهار است در آن کوش که خوشگل باشی

ژل بزن تا که تو چسبنده به هر دل باشی

 

چند دلبر به تو ارسال کنند" اس.ام .اس"

گر تو صیّاد توانمندی و قابل باشی

 

زندگی هست به کام همه ی بی خردان

بیخودی سعی نکن آدم و عاقل باشی

 

درس و دانشکده کشک است نکن خرخوانی

کار بیهوده مکن تا نکند ول باشی

 

دستمال تو اگر کار کند در همه جا

گوی سبقت ببری ازهمه قابل باشی

 

دلبرا زهره ام از ترس سبیلت ترکید

شیر غرّان بگریزد چو مقابل باشی

 

زندگی گرچه همه کشکی و چون باد هواست

لیکن از رشوه مبادا که تو غافل باشی

 

می گذارد سر تو کاسب بدجنس کلاه

گر تو "فیثاغورث" و "حاکم بابل "باشی

 

"حافظا" شیشه مزن تا نروی در هپروت

مِی بخور تا که تو مقبول محافل باش


دایه

درخت خانه ی ما برگ و بار و سایه ندارد
الاغ خوشگل و رهوار ما کرایه ندارد


فدای زاهد ظاهرپرستِ زُهدفروشم
که راضی است و از این وضعیت گلایه ندارد


همیشه منطق احساس حاکم است در اینجا
که راه و رسم خرد باطل است و پایه ندارد


عمل بکن که ببینند مردمان عملت را
که کارهای نکو حاجت نمایه ندارد


به جز دروغ و دغل نیست کار مردم ایران
که این نژاد جز اینها خمیرمایه ندارد


در این زمانه یقینا بَبو و فاقد عقل است
هر آنکه شخصیتی رند و لایه لایه ندارد


برای مردم دنیا شدیم دایه خوبی
اگر چه کشور ما غصّه خوار و دایه ندارد


بریز دور اگر شعرهای ساده سرودی
که استعاره و تشبیه با کنایه ندارد