اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اولماسا

پیس دیر درین اولماسا
دادلی،شیرین اولماسا
دی گؤروم حایات نه دیر
شراب ،قادین اولماسا ؟
Pistir dərin olmasa
Dadli,şirin olmasa
Di görüm hayat nədir
Şərab,qadin olmasa

حالت پرواز

کاش نه پایان و نه آغاز داشت
دست آدم بود تنظیمات آن
زندگی هم حالت پرواز داشت

هوای مردن

نه چشم به آینده ی روشن داریم
نه زندگی ردیف و احسن داریم
دلواپس و دلمرده،دلخون،دلتنگ
انگار همه هوای مردن داریم

قدغن

قدغن ساز و می و میکده بود
زنده بودیم زمانی که در آن
زندگی یخ زده بود

زندگی

جز زهر کشنده،خنجری تیز نبود
در قلب من و شوق برانگیز نبود 
این زندگی ام مراسم تدفینی..‌.
دنبال جنازه ام کسی نیز نبود