اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ابرقدرت ها

بدبختی و خوشبختی ما مدّت هاست
بی ربط به کار و کوشش و قسمت هاست
در دست خدا نیست همه می دانیم
وابسته و در دست ابرقدرت هاست


غم

انصاف و گذشت و رحم در آدم بود
صُلح و خوشی و رفاه در عالم بود
گهگاه به خنده باز می شد لب ما
غم بود در آن دوره ولیکن کم بود

اژدهای چین

ویران شده با سر به زمین خواهد خورد
هی چوب حراج آن و این خواهد خورد
چیزی که نخورده شیخ و سالم مانده
شک نیست که اژدهای چین خواهد خورد

روزه خواری

تا خوردن می روز شماری کردیم

تحریم ِ هر آنچه زهرماری کردیم

از آمدن عید خوش و خندانیم

سی روز اگرچه روزه خواری کردیم

بهانه

ای کاش زمان زمانه ی خوبی بود

این خانه خرابه،خانه ی خوبی بود

تا اینکه به قدرت و به ثروت برسند

خون شهدا بهانه ی خوبی بود