اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

رمضان

تشنه اند و گرسنه مور و ملخ
می شود بسته کافه و مَطبخ

می رود گاهی آمپرَت بالا
می کند گاه دست و پایت یَخ

روزه ات را اگرکه میل کنی
مشت و شلاق می خوری و الَخ ...

هست ممنوع خوردن لب لعل
بوسه بر روی ماه و سیب زنخ

آب انگور و آبجو و عرق
نیز جرم و گناه  باشد و اخ !

رمضان چیست؟:ماهِ غرقیدن !
به امید بهشت در دوزخ

qurd

یوخدور آغلایانیمیز
قورد اولوب،چوبانیمیز
بیزلر بیر اسیریک کی
اؤلوب زیندانبانیمیز
yoxdur ağlayanimiz
qurd olub çobanimiz 
bizlər bir əsirik ki
ölüb zindanbanımız

uzaq

کیم دئییب دایاق اولار
گوز،آغیز،قولاق اولار ؟
گوز ده اولمایان آدام
کونول دن اوزاق اولار
kim deyib dayaq olar 
göz,ağız qulaq olar
gözdə olmayan adam 
könüldən uzaq olar


کنار تو

از یاد می برم غم نان را کنار تو 
اندوه هستی و خفقان را کنار تو

 در جاده های خلوت و تاریک زندگی
 طی کرده ام بهار و خزان  را کنار تو 

با بوسه های مست تو از یاد برده ام
درد و غم و گذشتِ زمان را کنار تو

با تو خوشم که تجربه کردم هزار بار
دیوانه بودن و هیجان را کنار تو 

میل بهشت و دیدن آن نیست در سرش
آن کس که درک کرده جهان را کنار تو

پرچم عشق

عشق ! ای دلیل هستی و بهانه ی دلم
سالهاست پرچم تو را زدم
بر فراز خانه ی دلم