اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

قلب دیگر

می بالی و گلهای تَری می روید 
 در ساحل عشق بندری می روید 
می خندی و در سینه بی کینه من
لبریز تو قلب دیگری می روید

شب بارانی

موّاج و پراضطراب و توفانی بود
پیچیده و رازناک و طولانی بود
شد غرق در آن تمام کشتی هایم
چشمان تو همچون شب بارانی بود

ای عشق

من نیستم ای عشق بیا بودم کن
باران و بهار و جاری رودم کن
با بوسه آتشین و سوزان خودت
تبدیل به ابری از مه و دودم کن

عطش آغوش

از عشق تو سر می روم و سرشارم
بی عشق تو بیهوده ام و بی کارم 
از هرچه تو را از عطش آغوشم
می دزدد و دور می کند بیزارم

آجی

دوزسوز ، بایات،آجی دیر
معناسیز،مات،آجی دیر
یئردن،گویدن غم یاغیر
سن سیز حایات آجی دیر