اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

شبیه سازی

راضی به خوشی های مجازی شده ایم

شیریم ولیکن سگ تازی شده ایم

بیهوده و بی تفاوت و سرگردان

موجودات شبیه سازی شده ایم !

گئتدی

یارمنه باخدی گئتدی !
گؤز یاشیم آخدی گئتدی !
ساغ گؤزومه کوچه ده
بارماغین تاخدی گئتدی

نعوذُبالله

توهمان یوسفی از چاه؟ نعوذُبالله
نور و درهاله ای از ماه؟ نعوذُبالله

می دهد رای به توهر زن روشنفکری
با رُژ و مانتوی کوتاه ؟ نعوذُبالله

گفته ای که بدهی بر همه کس یارانه
مبلغش ششصد و پنجاه؟ نعوذُبالله

نیست همچون توبه والله رئیس جمهور
تویی آن آدم دلخواه ؟ نعوذُبالله

گربیایی همه جوکها خفن ! می سازیم
از تو وهیئت همراه؟  نعوذُبالله

دیدنت سخت و چه دشوار نباید باشی
غیبتت تلخ و چه جانکاه؟ نعوذُبالله


کفن

مرد " کیشی " ، " آرواد " زن دیر

معلم " اؤیرتمَن " دیر

میللت اؤلوب، اَینینده

پالتار دئییل، کفن دیر

mərd "kişi " arvad"zən "dir

moəllim "öyrətmən "dir

millət ölüb , əynində

paltar dəyil ,kəfəndir

بذون عشق

بدون ِعشق سرود و ترانه خوانی نیست
فضای جامعه سرداست و مهربانی نیست


بدون ِ عشق برای ِ وطن که می میرد؟
شهید ِعشق و وطن،رسم ِ جانفشانی نیست


بدون عشق چه دارند"سعدی"و"حافظ"؟
یقین که مثنوی ِمولوی جهانی نیست


زمینی است و مرامبتلای ِ خود کرده
بلای چشم تو ای دوست آسمانی نیست


برای ِ مست شدن کافی است و می دانی
شراب ِ ناب ِ لبت گرچه ارغوانی نیست


بگو به شاعر ِ کاسب که نام و اشعار ِ
کسی که عشق نورزید جاودانی نیست


همیشه در دل ِ من حاضری و جا داری
برای ِ دیدن ِ تو حاحت ِ نشانی نیست


خوش است خواندن چشمان ِ تو که در دنیا
به غیر ِ قصّه ی چشم ِ تو داستانی نیست


اگر جدا شَوی از من نرفته می میرم
جدایی از تو به جز مرگ ِِ ناگهانی نیست