اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اگر بگذارند

سخت سرگرم ِ تقلّاست اگر بگذارند

«مش حسن» لایق شوراست اگر بگذارند

 

داخل رینگ پس از ضربه ی فنّی کردن

دست او یکسره بالاست اگر بگذارند

 

می دهد قهوه و قلیان به هوادارانش

دشمن «ویسکی» و «ودکا»ست اگر بگذارند

 

می دهد شام به هر کس که به او رای دَهَد

شام او مرغ و مُسمّاست اگر بگذارند

 

می کند پیشه ی خود فیل هواکردن را

او که سازنده ی فرداست اگر بگذارند

 

می بَرَد مردم این مملکت عاشق را

در بهشت ابدی راست اگر بگذارند

 

دیده عکس رُقَبا را و شده عاشقشان

خوب مشغول تماشاست اگر بگذارند

 

بعد شورا شدن و کار و بیزینس کردن

مقصدش غرب اروپاست اگر بگذارند

 

اهل موسیقی و غرق ِ حرکات موزون

عاشق ساحل و دریاست اگر بگذارند

 

نیست بی عرضه و نالایق و در عصر حَجَر

زیرک و رند و تواناست اگر بگذارند

 

هست محبوب ِ همه مردم و مِمبِرهایش

در تلگرام دو صد «کا»ست اگر بگذارند !

 

دکترا دارد و با غیرت و با همّت او

دِه ِ ما مرکز دنیاست اگر بگذارند !!


ساحت شورا

بی حُرمتی به ساحتِ شورا قشنگ نیست

شخص رقیب درخورِ دشنام و سنگ نیست

 

کاندیدهای شهر فراوان ولی کسی

مثل«حسن تُلمبه»و«ناصرپلنگ» نیست 

 

شام رفیق  خوردن و با دشمنان او

همراه و هم پیاله شدن عار و ننگ نیست 

 

جنگ است بین مردم و کاندیدهای شهر

در دستشان اگرچه سلاح و تفنگ نیست

 

بازنده،وَرشکسته و افسرده می شود

در این نَبرد هرکه بغایت زرنگ نیست 

 

این روزها نگرد که پیدا نمی شود

جایی که سالم است و تُهی از جفنگ نیست 

 

مایل شوَد به جانب آرایش غلیظ

شهری که عاشق است ومزارِمشنگ نیست 

 

کاندید محترم! که پُر از ناز و عشوه ای

ای آنکه عکس های تو جز بومرنگ نیست،

 

آن قدر بر نگاه و لب و لوچّه ات نمال

قلب است توی سینه ما قلوه سنگ نیست