اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اندوه خرکی

می گویم و از بیان فکرم غم نیست

موجود بدون غصّه در عالم نیست

هر چند پر از غم اند روشنفکران

اندوه الاغ های عالم کم نیست 


خاص ترین مخاطب

آرامش و امیّد شب دنیایی

ثابت شده لبّ مطلب دنیایی

ای در رگ و روح شعر جاری،ای عشق

تو خاص ترین مخاطب دنیابی

 

رباعیات عاشق بی حوصله

گویند جلیقه نجات است تنت

در ورطه غم آب حیات است تنت

گر گاز شَوَد قطع غمی نیست مرا

در سردی دی چو آتروپات است تنت


بی عاطفه همچو دسته بیل است دلت !

بی میل به مردی و سبیل است دلت !

گرمم نکنی ز عشق هرگز زیرا

سرد است همیشه اردبیل است دلت !


در پیش تو عجز و احتیاج آوردم

بی پولی و سستی مزاج آوردم

چون چاره نبود از مجرّد بودن

مثل همه رو به ازدواج آوردم !

صفحه 53

باردار کردن

خر پول و عزیز و نو نوارت کردند

بیکار شدیّ و کاردارت کردند

بر دوش تو است بارِ مسوولیّت

رندان زمانه باردارت کردند !!

 


طویله قلب من

ای دوست تو از قبیله ی قلب منی        

  دارایی و مایه تیله ی قلب منی

افسار خودت را به دلم کوبیدی      

عمریست که در طویله ی قلب منی!!