اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

دوزخ

بی تو چهره ها و خنده ها یخند
جاده های زندگی
راه های هولناک دوزخند

خریتت

می گفت کسی که کودن و لات و لشیم
یک مُشت عقب مانده ی بی غلّ و غشیم
کی خوب شود حال دل ما ، گفتم : 
آن روز که دست از خریّت بکشیم

به گا رفاتن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اضافه کاری

کم از غم و غصّه  آه و زاری بکنید
هی در رگ خود امید جاری بکنید
تا جمعیت کشور ما کم نشود
ای مردم خوب اضافه کاری بکنید

قربانی

یک اسکلت تکیده، رُعب آور بود
حیران و گرسنه،شاکی از داور بود
در سطل زباله غرق شد مردی که،
 قربانی لذّات پدر مادر بود