اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

کرونا

تو فکر نکن توی« سونا »می میری

یا مست و در آغوش«مونا»می میری

مرگ آمده سخت می زند بر در اگر

غفلت بکنی با« کرونا »می میری

انتظار دیدار

از خویش تهی هستم و سرشار توام

آشفته و بی قرار و تب دار توام

شهر و همه  ی مردم آن بیکارند

جز من که در انتظار دیدار توام

کور پیشیک

گؤردوم کی گئدیر او دلبر ِ هرجائی !

گؤز قویدوم اونا یاواش دئدیم :«می آئی »؟!

بیر دارکوچه دَه دؤندو منی هی سؤیدو

آتدی مَنه کور پیشیک کیمین دمپائی !!

که مدتی است ...

بی تو پُر از طنین صدایی که مدّتی ست...

سر می کشم به خلوتِ جایی که مدّتی ست...

 

جای تو خالی است ولی جیغ می کشد

در من کسی تو را که کجایی که مدّتی ست...

 

پُر کرده لحظه های مرا چشم های تو

در پرده ی تمام نمایی که مدّتی ست...

 

پاییز خاطرات تو را زنده می کند

با برگ های زرد و هوایی که مدّتی است...

 

انگار با تو قلب مرا ترک کرده است

دست دعام هست و خدایی که مدّتی است ....