اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

جریان زندگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بی نصیبان

نه آب،نه نان نصیبمان خواهد شد

نه سینه،نه ران نصیبمان خواهد

درمی گذریم بیخود و یک قبر

بی نام و نشان نصیبمان خواهد شد

خر شرک

دوست دارم همیشه یک باشم
توی" مِلبورن " و در "  کِبِک " باشم
شاخ و خوش باور و بدونِ غم و
شوخ مثل ِخر شرک باشم

باورهای خرکی

هنگام سحر که یونجه  را پرپر کرد

دانی که چرا  الاغ ما عرعر کرد؟

یعنی که دروغ گفت یک کرّه خری

وان حرف دروغ را خری باور کرد!!

چند خر

 هرکس که زند به عقل خود بند خراست!

آن کس که زند به کارها گند خراست!

از دست خران گریختن ممکن نیست!

هرجابروم بدون شک چند خراست!