اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

بگو مگو

 من میگم:« تو روح پاکی »

تو میگی:« چه سینه چاکی » !


من میگم :« عاشقت استم»!

تو میگی :« قلبمو بستم»!


من میگم :« بازش بکن باز »!

تو میگی :« نمیشه ، با ناز »!


من میگم :« نقل و نباتی »!

تو میگی :« برو دهاتی »!


من میگم :« عزیز جانی »!

تو میگی :« خیلی چاخانی »!


من میگم :« برات شدم نیست »!

تو میگی :« عقل تو کم نیست »!


من میگم :« تو خیلی لوسی »!

تو میگی :ـ خیلی ملوسی »!


من من میگم:« تو خیلی شیکی »!

تو میگی :« تو مثل خیکی »!


من میگم :« خودت رو ساختی »!

تو میگی :«خودت رو باختی «؟!


من میگم که «بکسُلم کن »!

تو میگی :« برو ولم کن »!


من میگم :« چه با وقاری »!

تو میگی :« چه خنده داری »!


من میگم که :« هفت خاجی »!

تو میگی که:«خل مزاجی »


من میگم :« شبیه دوکی »

تو میگی :« چه کله پوکی »!


من میگم :« خوبیتو رو کن »!

تو میگی :« میو میو کن »!


من میگم :« منو نرقصان»!

تو میگی :« برو پدر جان »!


من میگم :« میرم پاورچین»!

تو میگی:« اشکاتو ور چین »!


من میگم:« خانگه دار»

تو میگی :« کفشاتو وردار »!


صفحه 39

گل قوجاغیما

یالنیزلیغی آت،گل قوجاغیما

بولودلارکیمین گل سراغیما

گئجه یاواشجا گل اتاغیما

عاشیغام سنه،بوراخمام سنی

 

باخما یادلارا،باخما دؤشمنه

قوی خراب اولوم،یاپیشیم سنه

ایستی بدنین باغیشلا منه

آپارگؤیلرَه،مست ائله منی

 

قوی چاخیر ایچیم دوداغلاریندان

الیندَن اؤپوم،آیاغلاریندان

اوددوتوم یانیم یاناغلاریندان

گؤزوندَن سیلیم دومانی،چَنی

 

بوتون دونیانی آباد ائیله رَم

باغلی ملتی آزادائیله رَم

آغلاراؤزلری لاپ شاد ائیله رَم

اؤرگین اولسا قلبیم مسکنی 


حمایت خرکی

بسیار بگو حکایت  خر ها را !

خر بودن بی نهایت خرها را

تعریف بکن شجاعت خرها را

تاجلب کنی حمایت خرها را !

جمهوری عشق

بر حضرتِ عشق اقتدا خواهم کرد

بر وعده و عهدِ خود وفا خواهم کرد

یک روز اگر رئیس جمهور شَوَم

جمهوریِ عشقِ را بنا خواهم کرد

اجباری

« دیرسالی است که در من جاریست »

عشق که معنی آن بیکاریست


از تو بیزار شدم چون رفتی

عاشقی آن طرفش بیزاری است


دوستت دارم و بیمار توام

عشق من چون پدرت بازاریست


ای که بی پولی و محتاج چو من

زندگانی تو از ناچاریست


پیش پایم همه جا چاه شده

چاله و چوله و ناهمواریست


مردم آزاری و پیش همه کس

خواب تو نیک تر از بیداریست


کاش می رفت دَمی بر سر دار

آن که مشغول کله برداریست


پول کم،گشنگی و کار زیاد

کار من،کار نگو، بیگاریست


هر کسی را که در این جا دیدم

خسته از رندگی تکراریست


ساکنانش همگی رفتنی اند

دل تو خانه ی استیجاریست


تا تو زیبا بشوی دکتر من

کار من روز و شبان بیماریست


خوب بنگر که کنار من و تو

از دو رویان جهان بسیاریست


بس که زیبایی و موزون و لطیف

محو روی تو شدن اجباریست


صص40-41