ای کسی که جان من فدای توست
شعرهای من
ردّپای بوسه های توست
من همان قطار در عبور خشکسالی ام
ناله می برند و غم
کوپه های خالی ام
راهم بده درگلشن خوابت
ازجنس آوازقناری هاست
پیراهن ِخوابت
یاد تو بر دلم آتش زده است
عشق توهیزم آن
دلم آتشکده است!
می شود زخمی سرپنجه عقل
عشق می اندازد
پنجه در پنجه ی عقل