اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

به قصد قربت

ای آنکه قسم به خاک تربت خوردی

رفتی حرمین و خاک غربت خوردی

اموال مرا نخورده ای چون کفّار

تو مال مرا به قصد قربت خوردی


صفحه 70


محدویت حجاب

زیبایی جنگلی،تن رودی تو

ای کاش که در کنار من بودی تو

محدود شدی به چادر و پیراهن

دنیایِ منی اگرچه محدودی تو


صفحه 70

 


عروسی خرکی

با اسب  و خر و گاو عروسی  کردن،

با مار سیاه  دیده بوسی  کردن،

بهترکه برای  لقمه ای  نان  شب  و روز

عادت  بکنی  به  چاپلوسی  کردن

زاویه دید زیبا

ای دوست بیا به کوچه ام ماوا کن

یک پنجره رو به خانه ی ما واکن

چندیست ندیده ام به جز زشتی ها

تو زاویه ی دید مرا زیبا کن

 

صف اول نماز

بر وسعت پیشانی او تاول بود

تسبیح به دست و بغل منقل بود

اوّل شده در دزدی و غارت،آن که

هنگام نماز در صف اوّل بود