اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

باجناق خر من

از غصه فرو ریخته موی سرمن

غم موج زند به ساحل دفترمن

بی علم و ادب همیشه کیفش کوک است 

شاد است همیشه باجناق خرمن!

قناعت خرکی

از یار به یادِ یار قانع باشی

از تار به عکسِ تار قانع باشی

چون یونجه گران شدست ای کُرّه الاغ!

باید پس از این به خار قانع باشی

عروسی خرکی

با اسب  و خر و گاو عروسی  کردن،

با مار سیاه  دیده بوسی  کردن،

بهترکه برای  لقمه ای  نان  شب  و روز

عادت  بکنی  به  چاپلوسی  کردن

امنیت خرکی

از کل جهان ناحیتش بیشتر است

از تهنیتش،تسلیتش بیشتر است

ایران که سَرای حادثات است در آن

با خر بروی امنیتش بیشتر است


علف خران ده

گر آدمی از سران دِه خواهی شد

یا جزء ستمگرانِ دِه خواهی شد

 از خاکِ سیاه و سخت خواهی رویید

روزی علفِ خران دِه خواهی شد