اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

خر بودن

در سینه شهر شور و عشق و شرر است

شادیّ و سرور و خنده در هر گذر است 

باور بکند هر کسی این حرفم را 

یا دشمن مردم است یا اینکه خر است

باردار کردن

خر پول و عزیز و نو نوارت کردند

بیکار شدیّ و کاردارت کردند

بر دوش تو است بارِ مسوولیّت

رندان زمانه باردارت کردند !!

 


خرهای باسواد

پوسیده همه پنجره و دَرهامان

از حِرص و دروغ پُر شده سَرهامان

 با اینهمه خیلی مترقّی هستیم

دارند سواد و دکترا خرهامان !

 



جفتک زدن

ای عمر تو هفتاد وَ یا یکصد وهفت

ای گرم شده ز آتش هیزم و نفت

تصویر تو در جهان گوناگون چیست؟

آمد خرکی به دشت جفتک زد و رفت

طویله قلب من

ای دوست تو از قبیله ی قلب منی        

  دارایی و مایه تیله ی قلب منی

افسار خودت را به دلم کوبیدی      

عمریست که در طویله ی قلب منی!!