اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

برو

از عشق پاک و رابطه حرفی نزن برو

ثابت شده علاقه نداری به من برو

 

از من عبور کردی و له شد روان من

از جسم پاره پاره ی من با ترن برو

 

ای بوسه های تلخ تو شیرین ترین گناه

ای دوری ات حکایت عاشق شدن برو

 

ای آن که با نگاه تو مواّج می شود

دریای سرد و ساکت شعر و سخن برو

 

چون عطر یاس مریمی اکنده از توام

ای عطر ماندگار از این پیرهن برو

 

هر شب نیا به خالی غمناک بسترم

ای جنگ پُر مخاطره و تن به تن،برو

 

ای ریشه کرده در غزلیّات و دفترم

از شعر هام ریشه ی خود را بکن برو

 

هر لحظه سر نکش به غم آلود باورم

از ذهن زخم خورده و دنیای من برو

 

این التماس نیست به امیّد ماندنت

این دفعه با تمام خودت واقعا برو

 

زخمی اگر که مانده و حرفی اگر که هست

با خنجر دروغ بیا و بزن برو