اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

در بهشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زهر ایچینده

او گئجه شهر ایچِندَه       

غرق اولدون قهرایچِنده

دئدیم:«گؤزَل مارا لیم!   

عسل سن،زهر ایچِندَه»!

عشق تو

عشق تو که در جان جهان جا شدنی نیست

دیریست نشسته به دلم پا شدنی نیست


فردا به تو باید بسپارم دل خود را

امروز من از عشق تو فردا شدنی نیست


حسّی که به تو دارم و تو غافل از آنی

حسّی است که من دارم و پیدا شدنی نیست


یک پلک تو را دیدن و یک خاطره صحبت

تا روز ابد نیز مهیّا شدنی نیست


دریای منی،رودم و دنبال تو امّا

دنبال تو رودیست که دریا شدنی نیست


روزی بکند شهر دلم را متلاشی

دوریّ تو بمبی است که خنثی شدنی نیست


روح غزل حافظ و در هاله ای از ناز

هرگز غزل چشم تو معنا شدنی نیست

کرونا

انسان غم،غصّه یئییر

گؤزللیک کفن گئییر

کرونا قبیر قازیر

اجل اؤلو داشییر

شورا شدن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.