اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

بفل آینه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بوسه تلخ

آن دلبری و گریز و پرهیز تو را

آن بوسه ی تلخ و قهرآمیز تو را

هرچند که نیست جاودان می خواهم

زیبایی تردید برانگیز تو را

شلغم محرومین

دولتا شاد بکن باز دل غمگین را

وقت آن است که آزاد کنی بنزین را


نیست گازی و یقینا متضرّر بشویم

زیر قیمت بفروشیم اگر ماشین را


نتوانیم که باری بنماییم سوار

در خیابان «عسل» و «نسترن» و «نسرین » را


آی راننده ی تاکسی که تو بنزین داری

اندکی چون همه دریاب من مسکین را


ای که بنزین نتوانی بخری بهر ی سفر

داخل خانه بمان نیمه فروردین را


ای که دشنام به هر ناکس و کس می دادی

خالی از فحش مکن آن دهن شیرین را


ای که از سفره ی فقر فقرا کش رفتی

منما این عمل مسخره و ننگین را


می زنی هول چرا موقع غارت کردن

کمی آهسته بخور شلغم محرومین را


صص 43-44

اویرنجی لر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اوغروکده

اینسانلاری آج گوزلو،یالانچی،دَله دیر

اوغرو کدَه،بیر خرابه،ایران بئله دیر

معلوم دئییل گونَش ،قارانلیق ...بیلیرم

بیرگون دوغاجاق بو مملکت حامله دیر !