اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

فارسی وان و گناهانش

 اگر که نا ن گران،تنبان گران است 

گناه «فارسی وان» است !

اگر«اصغر »چاخان،«اکبر»چاخان است

گناه ِ«فارسی وان» است 

 

اگر که سکسی اند یشند مردم

چه درتهران،چه در قَم

تما م فکرشان دنبال «آن !»ا ست 

گناه ِ« فارسی وان» است !

 

اگر گرد ید ه با سن ها قُلمبه !

تو هستی محو ِدُمبه !

همه وِردِ زبانت«جان و جان» است

گناهِ «فارسی وان» است!

 

فلا ن مَردک اگر«خواهرزنش » را

سیاحت بُرده شبها !

سیاحت گاهشان پشت ژیان است

گناه فارسی وان است

 

اگر عاشق شده آن مَر دِ بیخود

به آن مادر زنِ خود

و ماد ر زن به ایشان مهربان است 

گناهِِ «فارسی وان» است ! 

 

زن ِ آن مردِِ زحمتکش که بی عار

شب و روزش شده کار !

خیانت می کُند،حُکمش روان است

«فارسی وان» است ! 

 

اگر که مَردک ِهفتاد ساله   

به  فکر ِعشق و حاله !

خودش پیر و زنش خیلی جوان است   

  گناهِ«فارسی وان »است !

 

اگر که عمّه ی پیرت که لولوست

شده شهوانی ای دوست !

به دنبال «فلان چیز» و «فلان» است !        

 گناهِ«فارسی وان »است ! 

 

اگر که فتحعلی شاه و فلا ن شاه

در آن سال و د ر آن ماه

زنش سیصد،کمردرد ش چنان است ! 

گناه«فارسی وان » است 

 

زنی که مثل مُروارید و پاک است

وقدّش «لیفتراک»است !

اگر که شوهرش با«عمّه جان» است 

گناهِ «فارسی وان است

 

اگر با ریش و پشمش«حاج اکبر»

که باشد آدمی  گر

گهی«رشت» و زمانی« لاهیجان »است

گناهِ «فارسی وان » است !  

 

زَند باغِ زنِ همسایه ،گر شخم !

بپاشد توی آن تخم !

«مُرادِ مَش صَفر» که باغبان است 

گناه«فارسی وان» است !

 

زند گر شوهرش بر دیگران گلُ

خودش چون دسته ی گلُ !

زنی که حُسنِِ او وِردِ زبان است!

 گناهِ « فارسی وان» است !

 

اگر اخلاقیات از هم گُسسته

وَ حُرمت ها شکسته !

رئیس خانواده ناتوان است !      

  گناهِ«فارسی وان» است !

 

اگر که گوشت! در کوچه خیابان

شد ه فتّ و فراوان

به دنبالش روان آبِ دهان است!

گناِه«فارسی وان » است !

 

خلاصه هرکسی در هر زما نی

به هرجا و مکا نی

سراغِ سکس و« ک» و «ک » دوان است 

گناه ِ « فارسی وان » است !