اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

می بینی که

فصل گیلاس و خیار آمده می بینی که

به همه باز فشار آمده می بینی که


آنکه یک کرّه خرِ لنگ نبودش اکنون

با پرادو و سوار آمده می بینی که


هدفش نیست به این جامعه خدمت کردن

در پیِ شام و ناهار آمده می بینی که


پاسبان با همه یِ سختی و امّا و اگر

با دَله دزد کنار آمده می بینی که


رانت خواری که دَم از پاکی و وجدان می زد

پیشِ ما  چون سگ هار آمده می بینی که


می روم داخلِ کارواشی ماهِ رمضان

بر دلم گرد و غبار آمده می بینی که


تا که شورا بشود با هدف و شام و شعار

" مش حسن "غرقِ دلار آمده می بینی که