اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

دل سیمانی

با همه ی فضل و سخندانی ام

باز گرفتار پریشانی ام


لِه شده توی صف نان چانه ام

توی صف بیمه ی درمانی ام


هر کس و ناکس زده بر ریش من

خنده،مگر غول بیابانی ام ؟


تا که خودم را بکنم تقویت

در طلب روغن حیوانی ام


چشم خودت را بده بر حال خود

گریه کنم با دل سیمانی ام


ای گل من ! تا که تو را دیده ام

محو تو در عالم حیرانی ام


عشق تو را هم بکنم کنترات

عاشقم و عاشق پیمانی ام


تا که تویی گندم آدم فریب

عاشق آن لحظه ی شیطانی ام


توی ادارات به رقص آمدم

سعی نکن تا که برقصانی ام


شعر تر و تازه ز من خواستی

بنده مگر سعدی و خاقانی ام ؟


بنده کی ام ؟ شاعرکی نکته یاب !

خالق اشعار خوش و آنی ام


صص61-62