ای کسی که جان من فدای توست
شعرهای من
ردّپای بوسه های توست
من همان قطار در عبور خشکسالی ام
ناله می برند و غم
کوپه های خالی ام
کجایی ای که تلخی نبودنت
بهار را خزان و زرد می کند
سرم برای شانه ی تو درد می کند
راهم بده درگلشن خوابت
ازجنس آوازقناری هاست
پیراهن ِخوابت