اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

عشق تو

سرمستم و شنگول، پر از عشق توام
آکنده ام و لول،پر از عشق توام
حال خوش من قابل فهمیدن نیست
سلول به سلول پر از عشق توام

نگریستن

غرق تو و از وجود خود بی خبرم
سرمستم و با دیدن تو  مست ترم
ای دوست بگو چگونه هشیار شوم
وقتی که به چشمهای تو می نگرم ؟

می عشق

جام مِی و صد پیاله اش در دست است
در دیده او متاع دنیا پست است 
هر کس بخورد شراب هشیار شود
مستِ میِ عشق تا ابد سرمست است