اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

صف بربری

«نکوهش مکن چرخ نیلو فری را»

بخور چوب گاوی و خوش باوری را

 

صبوری بکن تا بیابی سعاد ت

تحمّل کن از هر کسی تو سری را!

 

چو خواهی ترقّی و کُلّی مزایا

برو پیشه کن شیو ه ی چاکری را!

 

چو از جیب من هیچ خیری ندید ی

بز ن جیب بیچار ه ی دیگری را!

 

مکن خود کشی پیر هفتاد ساله

چو دیدی یکی نازنین دلبری را!

 

چرا پیچ ایمان تو می شود شُل

اگر شُل کندخانمی روسری را؟!

 

تو ای مرد بیچار ه از زن ذلیلی

برو ترک کن مردی و شوهری را!

 

زنی گر تو زیراب همکار خود را

به دست آوری پست بالاتری را!

 

نخواهم عوض کرد با کُلّ دنیا

صفو ف لواش و صف بربری را

 

بکن تا توانی تو هم استفاده

چو گیر آوری وضع ِ خرتوخری را !!