اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ابول

شنیدم مردکی لات و« ابول » نام

شبی سر مست بود افتاد از بام


به پیش دکتری بُردند او را

و خواباندند ان جا آن عمو را


ولی آن مَرد قرص و آبدیده

ز فرط ضربه شد قدری خمیده


چو بابایش بیامد پیش ایشان

به او فرمود جدّی و پریشان :


«نگاهش کن ولو گردیده،هیهات

مگر تو نیستی فرزند بابات ؟


چرا اینگونه زار و تق ّ و لقّی ؟!

چه شد مردانگی ّ و کله شقّی ؟


پسرجان راست شو مردانه می ایت

که خم بودن سزاوار « ابول » نیست »!!!!


صفحه 37