اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ابتذال

در نگاه و روح و قلب و مغز من

لانه کرده اند و می کنند عشق و حال

سالهاست موریانه های ابتذال

ای عشق

از هر چه که هست خوب و برتر هستی
دایم تر و تازه ای و نوبر هستی 
ای ماهی آبهای آزاد ای عشق
در آب حیات من شناور هستی


غم

انصاف و گذشت و رحم در آدم بود
صُلح و خوشی و رفاه در عالم بود
گهگاه به خنده باز می شد لب ما
غم بود در آن دوره ولیکن کم بود