اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

تو فکر یه شهرم

تو فکرِ یه شهرم

یه شهرِ رؤیایی

یه شهر سرشار از

آغوش و‌ زیبایی

 

شهری که بیگانه

با بمب و‌ خون باشه

در اون محبّت تا

اوج جنون باشه

 

تو‌ فکر یه شهرم

یه شهر بی چینه

یه شهر بی ماه و

تقویم و آدینه

 

شهری که در اون نیست

تبعیض و بدبختی

خوب و‌فضیلت‌ نیست

جان کندن و سختی

 

تو اون بشه رقصید

در بادها با تو

راحت بشه حس کرد

گرمای دستاتو

 

تو‌ فکر یه شهرم

شهری که باید، نیست

شهری پُر از شادی

شهری که شاید نیست



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد