اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

صابون

آن مرد که بود آدمی پژمرد ه !

در حسرت خنده مانده و افسرده !

چون مرد جناب مرد ه شویش می گفت :

«صابون گرانی به تن او خورده »!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد