اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

قار گلیر

پانبیق کیمین قار گلیر

قارقالارقارقار گلیر

دونیا گؤزللَشیب دیر

قار آلتیندا یار گلیر !

می بینی که

فصل گیلاس و خیار آمده می بینی که

به همه باز فشار آمده می بینی که


آنکه یک کرّه خرِ لنگ نبودش اکنون

با پرادو و سوار آمده می بینی که


هدفش نیست به این جامعه خدمت کردن

در پیِ شام و ناهار آمده می بینی که


پاسبان با همه یِ سختی و امّا و اگر

با دَله دزد کنار آمده می بینی که


رانت خواری که دَم از پاکی و وجدان می زد

پیشِ ما  چون سگ هار آمده می بینی که


می روم داخلِ کارواشی ماهِ رمضان

بر دلم گرد و غبار آمده می بینی که


تا که شورا بشود با هدف و شام و شعار

" مش حسن "غرقِ دلار آمده می بینی که

شامت باد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گئجه

سوروشما کی نئجه دیر
غمله دولو هئجه دیر
الی بوشدو گونلرین
قارانلیق دیر،گئجه دیر

آنا دیلی

باغلاییب  جانا دیلی

اؤیرَدیب آنا دیلی 

اؤزگه دیلدَن دیل اولماز

یاشاسین آنا دیلی