اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

ترانه طنز

تو ماری یا ماهی               سقط بشی الهی

چرا گذاشتی بازم         منو سر دو راهی         سقط بشی الهی


چرا میری نگارا دنبال مایه دارا                   تو گوشه و کنارا

بیا به گوشه ی چشم ما بکن نگاهی               سقط بشی الهی


اگه نشی تو یارم  باباتو درمیارم                    طنابو ورمیدارم

خودم رو دار می زنم جای تو اشتباهی               سقط بشی الهی


رو گوشی موبایلت داری عکس رقیبو            عکس اون نانجیبو

با من کارد و پنیری به جرم بی گناهی              سقط بشی الهی


خودت رو جای آهو قالب کردی به یارو         یه روز میام پیش او

لنزاتو درمیارم  میگم که چش سیاهی             سقط بشی الهی


دو سال عذابم دادی  دلم رو کردی خسته           برو گردن شکسته

الهی که بیفتی یه روز توی یه چاهی        سقط بشی الهی


صقحه 35

گولمک

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خرسواری

پرسیدم از او که :«هان چه کاری خوب است ؟

ای زاهد شهر از تو یاری خوب است »

با ناز بنا کرد به خندیدن و گفت :

مفت است اگر که خر سواری،خوب است»!!

حرام است

دیدار گُل از پنجره ی باز حرام است

فکر تو اگر که بشود باز حرام است

 

ای شیخ در آنجا که کبابند جگرها

لُمباندن مرغ و ‌پلو و‌ غاز حرام است

 

بر سر زدن و‌ گریه مُجاز است در اینجا

خندیدن و شور و طرب و‌ جاز حرام است

 

در کشور ما رانت حلال است ولیکن

قِر دادن و بشکن زدن و‌ ساز حرام است

 

وقتی وطنت زلزله باران شده باشد

ارسال پتو جانب«قفقاز»!حرام است

 

بر بال کبوتر بنویسید:در اینجا

دیریست که اندیشه ی پرواز حرام است

 

هم خواندن آثار دل انگیز«هدایت»

هم«سعدی»و ‌هم«حافظ شیراز»حرام است

 

صادر بنما سیب و ‌هلو جانب لبنان !

بر مردم ما میوه ی ممتاز حرام است

 

بر ما خوشی و راحتی و زندگی خوب

ممنوع ترین چیز و از آغاز حرام است

 

شعری که نباشد خوش و حرفِ دل مردم

پُر باشد از آرایه‌ و ایجاز حرام است