اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

روز شنبه روز خیلی بدی بود

روز شنبه روز خیلی بدی بود

روز بد بیاری همیشه بود

تا که من خودم رو ریشه کن کنم

توی دست خود من یه تیشه بود


روز یکشنبه تمام هوچیا

هرچی رو گرانبها کرده بودن

اعتراضی اگه بود باد هوا

سنگو بسته،سگو وا کرده بودن


مثل هر دوشنبه این دوشنبه هم

تو خیال و خواب و حیرونی گذشت


با خرافات و یه مشت توهّمات

خوشم از این که به نادونی گذشت


نشدم عاشق و این سه شنبه هم

دو تا عاشق نبودن سر قرار

زندگی خشک و بدون تازگی

زندگی نگو،بگو یه انتحار


روز چارشنبه خراب و ناامید

می کشم خسته به خونه تنمو

فرصتی نبود یه لحظه حس کنم

مثل روزای دیگه بودنمو


روز پنج شنبه تو بانک لعنتی

عمرمو تو صف لگدمال می کنم

چشم مردم همه اینور اونوره

خطّ اون چشمارو دنبال می کنم


صص87-86

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد