ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای خوشا بر همه اولاد بشر خندیدن
در همه حال به هر ماده و نر خندیدن
ما بخندیم به هر آدم از مغز تهی
کار ما نیست به هر آدم گر خندیدن
هنر آن است که با دست تهی خنده کنی
در همه وقت بکن وقت ضرر خندیدن
پدرت گر به سر مادرت آورده هوو
کار زشتی است بر این کار پدر خندیدن
در صف شیر چو چاقو بخوری خنده بزن
وه چه زیباست به هنگام خطر خندیدن
آدم یُبس نخندد به هزار و یک لب
بزند دست به هر کار مگر خندیدن
گر بدانی چقدر کار جهان مسخره است
می شود کار تو هر شام و سحر خندیدن
گر تو خوردی لگد از پشت سری شکوه مکن
باب کن توی صف قند و شکر خندیدن
کاش می شد بکنی در همه جا جایگزین
جای این گریه و غم،دیده ی تر خندیدن
صفحه 36
دولتا شاد بکن باز دل غمگین را
وقت آن است که آزاد کنی بنزین را
نیست گازی و یقینا متضرّر بشویم
زیر قیمت بفروشیم اگر ماشین را
نتوانیم که باری بنماییم سوار
در خیابان «عسل» و «نسترن» و «نسرین » را
آی راننده ی تاکسی که تو بنزین داری
اندکی چون همه دریاب من مسکین را
ای که بنزین نتوانی بخری بهر ی سفر
داخل خانه بمان نیمه فروردین را
ای که دشنام به هر ناکس و کس می دادی
خالی از فحش مکن آن دهن شیرین را
ای که از سفره ی فقر فقرا کش رفتی
منما این عمل مسخره و ننگین را
می زنی هول چرا موقع غارت کردن
کمی آهسته بخور شلغم محرومین را
صص 43-44
کاسب تحریم آقا زاده ها
صاحب تصمیم آقازاده ها
چشمشان از جیبشان طمّاع تر
لایق تکریم،آقا زاده ها
بر تمام مردمان گل می زنند
داخل یک تیم آقازاده ها
از تمام عالمان باهوش تر
چاق تر از«کیم»آقازاده ها
اقتصاد مملکت را کشته اند
با طناب و سیم آقازاده ها
رنج و بدبختیّ و فقر:ایرانیان
اختلاس و جیم آقازاده ها
صاحب ویلا و ژیلا ،کاخ و ماخ!
توی هفت اقلیم آقازاده ها
گفتی از شیّادی و در ذهن من
زود شد ترسیم آقازاده ها
هست ایران جسم زرد و لاغر از
غدّهی بدخیم آقازاده ها
اسمشان سرّیست مثل کارشان
«لام الف نون میم» آقازاده ها
با همه ی فضل و سخندانی ام
باز گرفتار پریشانی ام
لِه شده توی صف نان چانه ام
توی صف بیمه ی درمانی ام
هر کس و ناکس زده بر ریش من
خنده،مگر غول بیابانی ام ؟
تا که خودم را بکنم تقویت
در طلب روغن حیوانی ام
چشم خودت را بده بر حال خود
گریه کنم با دل سیمانی ام
ای گل من ! تا که تو را دیده ام
محو تو در عالم حیرانی ام
عشق تو را هم بکنم کنترات
عاشقم و عاشق پیمانی ام
تا که تویی گندم آدم فریب
عاشق آن لحظه ی شیطانی ام
توی ادارات به رقص آمدم
سعی نکن تا که برقصانی ام
شعر تر و تازه ز من خواستی
بنده مگر سعدی و خاقانی ام ؟
بنده کی ام ؟ شاعرکی نکته یاب !
خالق اشعار خوش و آنی ام
صص61-62
عید شد فصل جوانی کردن
ترک ایّام خزانی کردن
فصل تبریک و پیامک دادن
ترک تبریک زبانی کردن
لذّت بی حد و حصری دارد
بوسه از روی فلانی کردن
دل خود را بتکان از کینه
تا به کی خانه تکانی کردن
دست باید بکشیم از غصّه
خویش را سخت روانی کردن
می کند عُمر تو را سخت تباه
با غم و غصبه تبانی کردن
می شود در همه جا صحرائی
عشق و حالات نهانی کردن
شعر بی معنی ما پایان یافت
ای خوشا ترک معانی کردن
صقحه 65