-
آجی چکن
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 15:56
سس سیز دیر داد ائیله مز آه و فریاد ائیله مز آجی چکن آدامی هئچ بیر شی شاد ائیله مز
-
گاز گرفتن
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 23:32
مثل سگ هار لاجرم گاز گرفت آرام نه، با ظلم و ستم گاز گرفت هر بار به هر کسی که خوبی کردم هم دست مرا شکست و هم گاز گرفت
-
رهایی
چهارشنبه 26 دیماه سال 1403 16:50
با عشق رفیق و آشنا خواهم شد از خویشتن خویش جدا خواهم شد از مرگ گریز نیست اما با عشق از زندگی تلخ رها خواهم شد
-
گئجه لر
یکشنبه 23 دیماه سال 1403 13:45
ظولمت دی، قارانلیق دی، سحر،صبح اولماز صوبحین باشینی غصّه کَسَر،صبح اولماز بوز باغلایاجاق گؤزوم، حیاتیم،گونشیم حسرت دولو سن سیز گئجه لر صبح اولماز
-
توبه
شنبه 22 دیماه سال 1403 21:51
ای آدم بی کلّه و بی مایه و بیمار ای بد دل و بی خاصیت و بی رگ و بی عار اندرز مرا خوب کن آویزه ی گوشت بر خاطر بی خاطره ات حک کن و بسپار ای خانه ی پوشالی ات از خشت و گل و سنگ شادی نکن از سوختن خانه ی اغیار دنیاست سگ هاری و مانند همه کس یک روز تو را هم کند افگار و لت و پار یک روز تو را هم بگزد مار زمانه در زیر لحاف و سر...
-
ار آرواد
جمعه 21 دیماه سال 1403 23:45
پول وئرمیر، موفته ایستیر چک وئرمیر، سفته ایستیر آرواد دئییردی: اریم ات آلمیر کوفته ایستیر
-
لبهای تو
جمعه 21 دیماه سال 1403 23:13
لبهای تو سرمنشا سرمستی و شادی است بد مست چو میخانه ببیند خوشش آید
-
رنگ حضور
چهارشنبه 19 دیماه سال 1403 16:35
بدون رنگ حضورت غریب و دلتنگند بهارهای پیاپی خزان و بی رنگند برای دیدن تو چشمهای عاشق من همیشه چشم به راهند و سخت دلتنگند کشانده اند مرا تا به ناکجاآباد تمام جادّه ها سنگلاخ و دل سنگند تو مثل صُلح قشنگی میانِ چشمانِ جماعتی که ملولند و خسته از جنگند کلام بی تو ندارد طراوت و اثری ترانه ها همه زجرآور و بدآهنگند
-
محو
یکشنبه 16 دیماه سال 1403 16:05
خواهم که دمی از این جهان دور شوم با سرخی قلاب لبت تور شوم در جنگل آغوش تو ای کاش شبی تقطیر شوم،محو و گم و گور شوم
-
در واکن
چهارشنبه 12 دیماه سال 1403 16:50
خسته از دوری تو با دلی عاشق و شوری در سر به تو بر می گردم باز با بوسه ای از جنس غزل عشق را معنا کن قفل را، در را نه بغلت را واکن
-
گرفتار توام
جمعه 7 دیماه سال 1403 18:08
سرشار تو و تشنه ی دیدار توام همسایه ی دیوار به دیوار توام ای بی خبر از من و دل عاشق من! گفتی که:« چگونه ای»؟ گرفتار توام
-
قیش
پنجشنبه 6 دیماه سال 1403 14:49
سن سیز چای شیرین اولماز هئچ بیر شی درین اولماز قیش دیر آمما قوجاغیم سن اولسان سرین اولماز Sən siz çay şirin olmaz Heç bir şey dərin olmaz Qiş dir amaa qucağim Sən olsan sərin olmaz
-
لحن صدای تو
پنجشنبه 6 دیماه سال 1403 10:13
اغواگر و از عشق لبریز است لحن صدای تو شعری دل انگیز است
-
دور
دوشنبه 3 دیماه سال 1403 19:09
بدون عشق تو شادابی از چمن دور است حلاوت از دهن و گرمی از سخن دور است خیال و خواب خودم را چگونه وصف کنم؟ کنار شطّ شراب از تو پیرهن دور است بیا و با لب خود عاشقانه ثابت کن که قهر از لب و آغوش و آن بدن دور است ندیدن تو محال و مجال دیدن تو قبول کن که برای نگاه من دور است من آن دیار غریبم که بی کسم بی تو وطن تویی و غریب آن...
-
سنگ اندازی
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1403 22:25
ای آدم بی کلّه که بی مغزترینی آشوب نکن،در همه جا جنگ مینداز چون خانه ات از شیشه و در معرض سنگ است بر خانه و جام دگران سنگ مینداز
-
تو
یکشنبه 25 آذرماه سال 1403 23:06
در دشت و چمن از تو سخن می گویم در گور و کفن از تو سخن می گویم جذاب و قشنگ می شود اشعارم هر وقت که من از تو سخن می گویم
-
فضیلت شادی
شنبه 24 آذرماه سال 1403 21:31
آلوده ی حیلت است جایی که منم سرشار رذیلت است جایی که منم باید که به حال خودمان گریه کنیم شادی نه فضیلت است جایی، که منم
-
قاب
جمعه 23 آذرماه سال 1403 18:12
مستی اش چشم و دل و هوش مرا شب مهتاب گرفت باید آغوش تو را قاب گرفت
-
لانه عنکبوت
یکشنبه 18 آذرماه سال 1403 16:35
هرچند که قدرت تو چون شیر نر است اطراف تو انباشته از کله خر است وقتی به همه ظلم کنی،خانه ی تو از خانه ی عنکبوت هم سست تر است
-
غم عشق
شنبه 17 آذرماه سال 1403 20:46
انگار هزار گُل به باغم آمد در ظلمت شب چشم و چراغم آمد خوشحال ترین آدم دنیا بودم وقتی که غم عشق سراغم آمد
-
پشیمانی
جمعه 16 آذرماه سال 1403 10:31
کی شود از ترس داس باغبان پر برگ و بار باغ در پاییز هنگامی که عریان می شود؟ شیخ از اصرار بر ابلاغ قانون حجاب مطمئن باشید بدجوری پشیمان می شود
-
داشتنت
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1403 11:19
توی بغلم بوی تنت را دارم عطر و عطش پیرهنت را دارم تو ماهی و من بستر آن رودم که هر شب هوس داشتنت را دارم
-
زندگی
یکشنبه 20 آبانماه سال 1403 23:55
گاه تلخ است و گاه شیرین است علت درد و رنج و تسکین است جنّت اغنیاست هر جایش دوزخ مردمان مسکین است جاهلش غرق عیش و نوش و خوشی عاقلش در عذاب و غمگین است ظاهرش دلفریب و سردرگم معنی اش سخت سست و سنگین است کافرش مدّعی دینداری مؤمنش تاجر است و بی دین است پوچی اش نیست قابل اغماض قابل شرح و بحث و تبیین است هر کسی که نخورد گولش...
-
رویش
شنبه 19 آبانماه سال 1403 16:38
آلاله ی صحرا و لب جویم من گاهی گل خرزهره و بدبویم من هر چند مرا دست فلک می درود از سینه خاک باز می رویم من
-
جرم
یکشنبه 7 مردادماه سال 1403 19:29
مردانگی و حمایت از زن جرم است اندیشه روزهای روشن جرم است جز مرگ کسی سراغی از ما نگرفت در مملکتی که زنده بودن جرم است
-
بایدن
دوشنبه 1 مردادماه سال 1403 13:03
«بایدن» کنار رفت که سست و ضعیف بود با اینکه داشت رای و کمی فرصتی هنوز شکر خدا که با رفقای عزیز خود مشغول خدمت است به ما «جنتّی» هنوز
-
شاعر
جمعه 29 تیرماه سال 1403 16:47
معنالی، درین اولماز یاییندا، بیچین اولماز درد چکمه ین شاعرین سؤزلری شیرین اولماز
-
عزاداری
دوشنبه 25 تیرماه سال 1403 16:36
می دهی ترجیح ای که بر گرسنه،سیر را کم ملامت کن زن و مرد و جوان و پیر را یک نوک پا در خیابان و عزاداری بیا تا ببینی عمق رشد و وسعت تغییر را شِمر را در هیئت و با عینک دودی ببین مست مِی بنگر یزید و اشقیا و شیر را می کنند از جان و دل تعظیم و بر وی احترام گوسفندانی که می بینند گرگ پیر را حمله می آرند بر خولی و شمر تعزیه ای...
-
جاده جهنمی
یکشنبه 24 تیرماه سال 1403 16:17
زندگی بدون عشق قتلگاه آدمی است جاده ای جهنّمی است
-
من درآوردی
پنجشنبه 31 خردادماه سال 1403 08:01
بی غیرتی و دزدی و نامردی بود پژمردگی و زردی و دلسردی بود جز صلح و صفا و دوستی در دنیا هر چیز که بود، من درآوردی بود